شهوت از روشنایی نفرت دارد
اس ای
مربوط به انجمن
کتاب سفید
مربوط به کتاب
1
مربوط به قدم
اما در مورد شهوت، بایستی به ترازگرفتنهای کوچکی که در قدمهای پنجم و دهم پیشنهاد شده میپرداختم. هرگاه احساس میکردم تجربهای، تصویری، خاطرهای یا فکری، کنترل من را بهدست گرفتهاست که اغلب هم همینطور بود، ، آن را افشا کرده و با یک عضو برنامه در میان میگذاشتم. به آن پرتو می افکندم؛ چونکه شهوت از روشنایی نفرت دارد و از آن میگریزد. شهوت عاشق گوشههای پنهان و تاریک وجود من است و اگر اجازه دهم در آنجا ساکن شود، مانند قارچ شروع به رشد میکند؛ قارچ زده روح. اما بهمحض اینکه در معرض نور قرار گیرد و با یک معتاد جنسی در حال بهبودی دیگر مطرح شود، قدرتی که بر من دارد از بین میرود. روشنایی، شهوت را نابود میکند؛ من این را شخصاً تجربه کردهام. گاهی این کار،گرفتن وقت مردم بود؛ اما مرا پاک نگه میداشت. هر بار که با حرف زدن آنرا میسپردم، قدرت آن خاطره یا تجربه درهم میشکست و رهایی جدید و قدرتمند دیگری به دست میآمد.